20 March 2007

ملی شدن صنعت نفت و ملی شدن انرژی هسته ای

سلام دوستان
سال نو مبارک
باید بگویم که قصد بنده از نوشتن این پست، این بود که بتوانم فرهنگ مردمی جامعه ایران سال 1329 و جامعه کنونی و شباهت های موجود میان آنها را مورد تحلیل قرار بدهم. پس شما هم می توانید کمک کنید و در این مورد نظرات خود را، هم در آخر این نوشته و هم در وب نوشت من بنویسید.
برکسی پوشیده نیست که نهضت ملی شدن نفت ایران، در طول تاریخ نسبتاً طولانی مدت ما ایرانیها به رغم کوتاهی عمرش، از دوران شیرین و حماسه آفرین و سراسر تجربه و عبرت بوده و هست. این جنبش، اگرچه در کمتر از سه سال حاکمیتش مورد هجوم دشمنان داخلی و خارجی استقلال و آزادی و سربلندی این ملت قرار گرفت، برای آینده مردمان وملت، الگو و نسخه ای بی بدیل باقی گذارد که راهنمای عملی برای حرکت آینده ملت محسوب می شود.
در تاريخ ۲۹ اسفند سال 1329 ، مجلس، ملى شدن صنعت نفت را مورد تصويب قرار داد: «به نام سعادت ملت ايران و به منظور تامين صلح جهان. امضاكنندگان ذيل پيشنهاد مى نماييم كه صنعت نفت ايران در تمامى مناطق كشور بدون استثنا ملى شود، يعنى تمام عمليات اكتشاف، استخراج و بهره بردارى در دست دولت قرارگيرد».
در حركت هاى صد ساله اخير مشاهده مى شود ملت در مقابل دشمن بيرونى خيلى خوب عمل مى كند، گروه ها و دستجات مختلف متحد مى شوند و پيش مى روند اما جايى كه مى خواهند به هدف برسند، در روابط داخلى خود دچار اختلاف مى شوند و نمى توانند نتيجه خوبى بگيرند و شايد آن چيزى را هم كه به دست آورده اند از دست بدهند. اين قضيه بارها اتفاق افتاده است، مثلاً در مشروطه و نهضت ملى. واقعيت اين است كه در ماجراى ملى شدن نفت همه گروه ها نقش داشتند. فدائيان اسلام نقش خود را بازى كردند و بدون تلاش آنها اين كار نمى توانست انجام شود. آيت الله كاشانى هم نقش موثر و جدى داشتند. مصدق و اطرافيانش هم نقش خود را ايفا كردند. نفت ملى شد و ما به هدف خود رسيديم. اما در ادامه كار اين نيروها نتوانستند با هم كنار بيايند. دشمن مشترك فراموش شد و اختلافات داخلى عاملی عمده شد كه نتيجه آن كودتاى ۲۸ مرداد است كه همه اين نيروها سركوب مى شوند.
بيش از پنج دهه از تاريخ ملى شدن صنعت نفت در ايران مى گذرد. حركتى كه بانى آن دكتر محمد مصدق و برخى از نزديكانش از جمله حسين فاطمى وزير خارجه دولت وى بودند. اين حركت ملى و مترقيانه در عصر خويش گرچه در ۲۸ مرداد ۳۲ شكست خورد اما همواره به عنوان سمبل جريان روشنفكرى در ايران مطرح بوده است. از آن تاريخ تاكنون جنبش ملى شدن صنعت نفت درميان جريان هاى روشنفكرى به تابويى مقدس تبديل شد و كمتر كسى را در اين جريان مى توان يافت كه نقدى بر اصل حركت مصدق وارد ساخته باشد. اما در شرايطى كه جامعه ايران در تصور برخى با شرايط مشابهى چون ملى شدن صنعت نفت قرار گرفته است سخن گفتن بر خلاف اين جريان كارى ساده تر به نظر مى رسد.
ــ در رابطه با این موضوع، بنده، چکیده ای از مصاحبه آقای مرتضى مرديها (نسل جديد طبقه روشنفكر جامعه) با روزنامه شرق، برای شما می نویسم.
اگر مایل بودید متن کامل این مصاحبه را بخوانید، می توانید اینجا کلیک کنید.
شباهت نهضت ملی شدن نفت با شرایط کنونی ایران:: در بين سال هاى ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷از طرف عموم جريان هاى مخالف وقت از جبهه ملى و طيف ليبرال ها تا چپ ترين لايه هاى مخالف در جامعه، يك گفتمان يكپارچه شكل گرفت كه استقلال مهمترين مسئله جامعه ما بود و مصدق مى خواست آن را حفظ كند اما شاه مقابل مصدق قرار گرفته بود. مصدق قهرمانى فرشته خصال بود، چون در مقابل غرب زورگو مقاومت مى كرد. اگر اين فرض را بپذيريم مى توان گفت كه اكنون نيز مى توان روى آن الگوى ضداستعمارى مانور داد. يعنى بگوييم ايران به دنبال تسليحات هسته اى نيست و انرژى صلح آميز هسته اى را دنبال مى كند و اروپا و آمريكا با تكيه بر قدرت خود قصد دارند ايران را از حقى كه طبق ضوابط بين المللى از آن برخوردار است محروم كنند، اگر مسئله را در اين قالب بريزيم و يا اين قالب را با سكوت خود بپذيريم كه ايران مى گويد من يك كشور مستقل هستم و مى خواهم انرژى هسته اى صلح آميز داشته باشم اما آمريكا و غرب با زور خود نمى گذارند ايران به حق خود برسد، پس بايد در برابر زورگويى خارجى از منافع ملى خود حمايت كنيم...
تأثیر احساسات ملى گرايانه در كشور چه در زمان مصدق و چه در زمان حال:: در جامعه اى كه در حال توسعه است و مى خواهد و مى تواند در پى توسعه سريع باشد، ناسيوناليسم هنوز هم مى تواند انگيزه اى براى تجهيز مردم باشد. متاسفانه در يكى دو دهه اخير بسيارى از روشنفكران بر اين باور بوده اند كه در مقابل ايدئولوژى مسلط، مى توان اين ايده را مطرح كرد و با آن ايدئولوژى رقابت كرد. البته تا اندازه اى نيز موفق بوده است. مثلاً هر جا كه شجريان كنسرت برگزار مى كند از وى خواسته مى شود تا آواز مرغ سحر را كه به نوعى سرود مبارزه و نماد مخالفت تبديل شده است بخواند. يا مهمتر از همه استقبال عمومى در هر جا از سرود اى ايران و ... اما اين روش نه تنها كمكى جدى به ما نكرده است بلكه مشكلاتى را نيز آفريده است. يعنى هرگاه عناصرى در قدرت به مشكلى برخورد كرده اند و نتواسته اند با ايدئولوژى اصلى حكومت آن را حل كنند، به عنوان بديلى از آن به ناسيوناليسم متوسل شده اند. بعضى از روشنفكران ما در همين موضوع انرژى هسته اى به راحتى بازى خورده اند. يعنى با اتصال خود به شعارهاى به ظاهر ملى، به ضدارزش هايى پيوند خورده اند كه سال ها است دارند با آن مبارزه مى كنند. روشنفكران بايد به اين نكته توجه كنند كه برخى اوقات دفاع از يك چيز ولو خوب در استراتژى مقابله، ابزارى عليه آنها مى شود و در عمل به ضرر آنها است...

No comments: