26 March 2007

روان شناسی جوانان ایران بعد از انقلاب

سلام بر دوستان
دوست داشتم قسمتهایی از کتاب جوانان و مناسبات نسلی که در آن نظرات اساتید ایرانی، در قالب مصاحبه مطرح شده را با شما در میان بگذارم ... لذا، از نیمه نخست کتاب، ترجیح دادم قسمتهایی از مصاحبه دکتر مرتضی منطقی (عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم) که پژوهشهای بسیاری درباره مسایل جوانان انجام داده است را به صورت خلاصه ارائه کنم ... همچنان مصرم که این کتاب را تهیه کرده و مطالعه نمایید ...


خلاصه فصل پنجم: روان شناسی جوانان ایران پس از انقلاب
الف) دوره جوانی در گذشته کوتاهتر بود (سن بلوغ زیستی ¬ ورود به بازار کار ¬ بلوغ اقتصادی ¬ تشکیل خانواده) اما در حال حاضر این دوره طولانی تر شده است (جوان امروز، به علت بهبود تغذیه و تحریکهای روانی محیط زودتر بالغ می شود، اما به علت تقسیم کار و پیچیده تر شدن فناوری، بلوغ اقتصادی اش سالها بعد محقق خواهد شد ¬ شکافی 15-10 ساله بین بلوغ زیستی و بلوغ اقتصادی)

ب) وضعیت جوانان امروز ایران :
1. نظریه برنیتون : حرکت پاندولی اخلاقیات در جوامع انقلابی ¬ اگر چه با وقوع انقلاب، حرکتی در جهت پاک و منزه کردن افراد و جامعه از رفتارهای مبتذل و غیرآرمانی صورت می پذیرد، اما این زهدگرایی و تهذیب همواره باقی نمانده، پس از طی چند دهه، اخلاقیات جامعه در حرکتی عکس، نه تنها به حالت نخست برگشته، بلکه در مسیری مخالف حرکت خواهد کرد و جامعه مهذب پیشین، اوجی از انحرافها و هنجارشکنی ها را تجربه خواهد کرد، بنابراین در صورت صحت نظریه برنیتون، ناخوشایندترین حالت ممکن برای جامعه بالنسبه اخلاقی ایران در راه است.
2. گذر جامعه از سنت به مدرنیته ¬ تزلزل هنجارهای سنتی + هرج و مرج در حال گذار
3. عدم شناخت، جزم اندیشی مذهبی و بی برنامگی مسئولان جامعه درباره نسل جوان ¬ بدون توجه به رهنمودهای مذهبی در ضرورت رعایت تدریج در تربیت دینی، تلاش کردند که تک تک جوانها، مانند امام خمینی (ره) و فاطمه زهرا (علیهاالسلام) تربیت شوند. این در حالی بود که نظام، سرمایه گذاری لازم در جهت تحقق این آرمانگرایی را نکرد. بنابراین، در نتیجه ی فاصله ایجاد شده بین "هست" جوانها و "بایدی" که از آنها انتظار می رفت، مسئله به تضاد و تعارض درونی جوانها انجامید + با توسل به ساده ترین روش جامعه پذیری(توسل به زور) درصدد تربیت دینی برآمدند.
نفی ضروریات طبیعی زندگی افراد، مانند انکار ضرورت وجود شادی و نشاط در سطح جامعه، از دیگر خطاهای سردمداران تربیتی نظام بود.
نفی تاریخ غرورآفرین ایران در کتابهای درسی پس از انقلاب، اسباب قطع ریشه های تاریخی جوان ایرانی با تاریخش را فراهم کرد و به بی هویتی و بی ریشگی وی دامن زد.
4. جوانان از سویی خود را با شعارهای اولیه انقلاب مواجه می دیدند که از استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی سخن می گفتند و از سویی دیگر خود را با جریانهای مذهبی قدرتمندی مواجه می دیدند که بیان می داشتند: "الناس ایتامٌ و العلماء قیمون علیهم" (مردم همانند ایتام بوده، علماء قیم آنها هستند) و یا در حالی که در جامعه از مردم سالاری دینی دینی سخن می رفت، برخی از روحانیون بلندپایه از آرای مردم به مثابه زینت نظام یاد می کردند.
نسل سوم (جوانان 15-29 سال) در قرائت جدید سیاسی که از خود به منصه ظهور می گذارد، ضمن نقد آرمانگراییهای غیر واقع نگر سیاسی نسل اول و دوم، بعضاً دست به نفی حکومت دینی زده، با پیش گرفتن دیدگاههای انتقادی، به ضرورت جدایی دین از سیاست می اندیشد. علاوه بر این نسل حاضر با استقبال از حکومت دموکراتیک، دید مثبت خویش نسبت به غرب را به منصه ظهور می گذارد.

ج) نتایج بدست آمده از جامعه آماری 2000 نفری دانش آموزان و دانشجویان سراسر ایران در سال 1382:
1. نسل جدید، نسل اول و دوم را انسانهایی مقید، با ایمان، غیرتمند، شهادت طلب، دوستدار وطن، سخت کوش، مقاوم، صبور، آرمانگرا، امیدوار به آینده، هدفمند، ساده زیست، عدالت خواه و علاقه مند به خانواده ترسیم می کند +نسل سوم معتقد است این دو نسل، از بهره هوشی کمتر برخوردارند، سنتی و دورمانده از جهان روزند، جزمیت گرایند، خودشان را به دست رهبرانشان سپرده و مورد سوء استفاده قرار گرفته اند، آرمانگرایند و تن به پذیرش واقعیت ها نمی دهند + در حقانیت خویش مصرند و نسل جدید را به علت تردیدی که در آرمانها و اهداف آنها دارد را زیر سؤال برده، با تنگ نظری با آنها برخورد می کنند.
2. توصیف نسل سوم توسط خودشان: با هوشتر، خلاق تر، نوآورتر، واقع نگر، هنجارشکنند و هنجارآفرینی خود را ارائه می کنند + موانع پیش رویشان: به دلیل تقید دینی کمتر، از سوی نسل پیشین به دیده تردید نگریسته می شوند، قطع ارتباط با تاریخ فرهنگی ایران، تیره دیدن آینده( به لحاظ دست یابی به شغل مناسب، تأمین مسکن و تشکیل زندگی مشترک )، احساس بی هویتی، سردرگمی، پریشانی، افسردگی و اضطراب + با وجود شاد و پرانرژی بودن، به دلیل تربیت متفاوت با نسل پیشین، در برابر مشکلات کمتر مقاومند + می کوشد تا به جای ظاهرشدن در نقش یک انسان انقلابی و عقیدتی، در نقش یک انسان عادی ظاهر شده، در جهت رفاه خود و جامعه اش گام بردارد.
3. ارزشهای جدید جوانان به جای ارزشهای آرمانی ابتدای انقلاب: دید نقاد و چالشگر، نوآوری، استقلال رأی، رک گویی، برخورد با ریاکاری، گرایش به فناوری، توجه به مسایل علمی، توجه به مسایل فرهنگی اجتماعی، توجه به فرهنگ جهانی، غرب گرایی، نگرش سکولاریستی (به معنای غیر دینی، نه ضد دینی)، فردگرایی، پذیرش خودکنترلی (به جای سیاست دیگر کنترلی)، گرایش به هنرها، توجه به زیبایی، توجه به مد، لذت گرایی، رفاه طلبی، استقبال از شادی، تساهل و تسامح، کاهش متانت(دختران) و پذیرش روابط دختر و پسر.

دکتر منطقی بیشتر آسیب های فرهنگی را ناشی از رویکرد سیاسی اولیای نظام می داند و می افزاید : اگر رویکرد سیاسی و رویکرد فرهنگی به ترتیب مترادف " سودجویی از راهکارهای مختلف سیاسی، جهت تحقق خواسته ها و منویات افراد " و " سودجویی از راهکارها و ابزارهای فرهنگی جهت تحقق اهداف و خواسته های سیاسی " در نظر گرفته شوند، عنوان اخیر به تبیین روی گرداندن جوانان از راهکارهای سیاسی موجود برای تحقق خواسته های مورد نظرشان و جایگزین کردن ابزارهای فرهنگی به جای راهکارهای سیاسی توسط جوانان می پردازد.
عدم موفقیت اصلاحات، نا امیدی جوانها از راهکارهای سیاسی برای ایجاد تحولی اساسی در جامعه و هزینه های بالای رویکرد سیاسی در جمهوری اسلامی، برخی از جوانها را غیرسیاسی کرده، اقشار دیگری از آنها را به سمت این نتیجه گیری سوق داده که بهتر است آنها به جای سودجویی از راهکارهای پرهزینه سیاسی، به سمت راهکارهای فرهنگی (مانند سودجویی از پوششها یا آرایشهای خاص، طنزها و شوخی ها، بهره گرفتن از کالاهای فرهنگی غربی، به استهزاء گرفتن نمادهای نظام و سایر آنها) که از هزینه های به مراتب پایین تری در سطح جامعه برخوردار است، روی بیاورند.
درآخر این فصل، دکتر منطقی راهکارهایی کوتاه مدت و بلند مدت را برای تصحیح راه طی شده ارائه می کند.

با عرض شرمندگی که این پست اینقدر طولانی شد ... تازه، کلی هم حذف کردم ... منتظر نظراتتون هستم ...

No comments: